چشمای خوشگل که هیچی. ناز و اداش. صدای فرشته گونشم منو از اسیری دپرسردگی که نمیدونم تا کجا کش میاد در نیاورد!
هر روز و هر لحظه دنبال حالی غیر از حالی که توشم. دریغ از یه عدس پذیرش.
غم انقدر سفت احاطه م کرده نمیدونم چکارش کنم. هر حرکت شادی آوری به مثابه مسکن فقط یه مدت کوتاه جواب میده.
من اصل رو گم کردم و این کم مصیبتی نیست برای عزاداری...