با میم بی صحبتیم. فقط هردو با نونو به طور جداگانه تعامل میکنیم. چون حرف احساسات غیر خوشایند رو براش ناتمام گذاشتم و فقط تصمیمم رو گفتم.
گرچه تصمیمم ته دل خودم کاملا غیرقابل اجراست.  یه جورایی فقط گفتم که دلم خنک شه! که واسه خودم حداقل هارت و پورت کرده باشم که بععععله ما هم میتونیم!
در حالیکه ته دل میدونه که نخییییر از این خبرا نیست و بنده همون محافظه کار همیشگی باقی خواهم ماند 😕
ای محافظه کاری موروثی... ای قاطی کردن یهویی های موروثی... چی بگم که نگفتن بهتره.