برگشتیم.

خونه انقددددر حس خوبی داره که میخوام بغلش کنم و اشک بریزم. خصوصا بعد از سه روز سخخخخت.

خصوصا که وقتی داشتیم میرفتیم خونه رو خووووب مرتب کرده بودم. 

بعد از ده روز.

حس میکنم بعد از هر سفر، آدم منعطف تر، عاقل تر و قدردان تر میشه. الان یه دوش حسابی با نورا گرفتم. تمیز تمیز نشستیم به دوغ خوردن که اسهال نورا قطع شه.

یکمیم تب بر بهش دادم که امشب تب نکنه و راحت بخوابه.

یه قوری دمنوش بنفشه و به هم گذاشتم دم بکشه که بخوریم و بهتر شیم.