اصلا حوصله ندارم با نورا باشم امشب...

فکر کنم پیمونه م پر شده، امروز خیلی بیرون بودیم و حرف و فلان

گرچه انتظار احمقانه ایه که فکر کنی اگه امروز دو ساعت بچه دو ببری جایی که بهش خوش بگذره دیگه تا شب ازت نمیخواد که باهاش بازی کنی و ...

ولی خب الان انتظار احمقانه دارم نورا بره اتاقش مشغول بسه، بگه مامان تو برو از تنهاییت استفاده کن:/