۱- عشق و توجه به بچه

عشق= پذیرش= همدلی

درک احساس

درک نیاز در پی احساس

من پیشتم

چی کار میتونی بکنی برای احساست؟

میخوای پیشنهادامو بگم بهت؟


جدا کردن احساس خودم از عشق و دوست داشتنم نسبت به بچه م

حتی ولی نگو، و بگو

دوستت دارم و عصبانیم

پیشنهاد کتاب مادر جان مرا دوست داری؟ انتشارات سروش


گرسنگی عاطفی نداشته باشد. سیری از آغوش محکم و طولانی و بدون هیچ کاری. 

تا سه سالگی بچه ها رو زمین نگذارید. تامین نیاز as she needs

تشنگی نباس باشه.

روزی ۵ دقیقه بی نهانه صداش کن بغلش کن و اعلام کن دوستش داری به رییییز و با جزئیات . بدون هیچ پیام اخلاقی

توصیف کارها و نه اعلام صفت به بچه. تغییر نوع ادبیات.

چه شاهکاری کشیدی نه، از این آدمه خوشم اومد، عه اینجا رو بنفش کردی؟ دوست داشتم!

نگو تو زیبایی، بگو  من از دیدن قیافت کیف میکنم.

فقط احساس خودت رو بگو. احساس واقعی

هویت بچه رو به صفت گره نزن.



۲- نظم دهی به زندگی با بچه: 

زمان خودم و خودم، و زمان خودم و همسرم، از زندگی بیرون میره بعد از بچه.

اتفاقات روزانه هویت تو رو تشکیل میده. ما میشیم بچمون. 

پدر تنها میشه و حتی نمیدونه نقشه جدید زندگی با بچه رو بچینه

تنظیم چارت جدید زندگی دارای:

زمانی برای خودم: اعلام میشه به بچه. بچه خودش بازی کنه. اعلام میشه. حق همه افراده. نیم ساعت. بچه در طول آن برای خودش باشه.

زمانی برای همسرم: بذاریم بچه ببینه پدر و مادرها نقش همسری هم دادن و باید برای هم وقت بذارن. عنوان میدیم (زمان همسری) قاطعیت. یا بهش بگیم که وقتی خوابیدی. حتما بگیم که ما با هم زمان داریم. تو پیش فلانی میمونی و ما با هم میریم. 

زمانی برای بچه م : برای پدر و مادر جدا جدا: اسم داشته باشه (زمان مامان و نورا عه) آن تایم باشه (ترجیحا راس ساعت) و دارای ریتم مثلا هر روز یا یک روز در میون ولی ثابت حتما (نظم و ریتم به بچه آرامش میده) ۴۰ دقیقه کافیه. انگار در یک جزیره با فرزند بدون هییییچی (گوشی، در، بقیه، غذا) بازی هایی با پیشنهاد بچه و اختیارات بچه. این زمان ذخیره ای برای نوجوانیشه. تعهد همیشگی در هر شرایطییییی. تمام کردن زمان رو زنگ ساعت انجام بده. با قرار قبلی تغییر کنه. بدون مکث باشه. بازی هایی که بچه خودش با خودش انجام میده ما باهاش انجام ندیم. کاملا جدای از زمان مراقبت از بچه.

زمانی برای خانواده م: آموزش نداریم. لذت میبریم. فعالیت هایی که در زمان و جای دیگه انجام نمیدیم. هفته ای یکبار. یا دو روز در میون. یه کار منحصر به فرد. پازل، آواز، پارک، دبرنا، قدم زدن، آشپزی باهمی، گپ زدن، دنبال مورچه ها رفتن، بشینیم تو حیاط هندونه بخوریم، گل ها رو آب بدیم. فقط بدون هیچ باید و نباید. ویژگی خانوادگی ما(آخه تو خونه ی ما...) ریشه ها رو میسازه. تعلق و اصالت رو میاره.


الان میام نداریم. توضیح بدیم دو دقیقه بعد. بعد از تلفن. بعد از آشپزی...