بچه تبش یهو بالا رفت یک ساعت پیش. بالای ۳۸/۵
بیداریم و مشغول... تو دهنش دارو ریختم خیلی ترسید و از خواب پرید و ... حالا که دوباره دراز کشید با میم ادای میمون در میارن. به من میگه من شادی باشم، تو غمگین، بابا هم فیل... بعد روتونو بکنین اونور وقتی صداتون زدم برگردین... بازی همیشگی
یه دفعه ترسیدم نکنه این آخرین دفعه ای باشه که صدای خنده ش رو میشنوم؟ نکنه آخرین شبی باشه که کنارم میخوابه؟ نکنه آخرین باره که به حرفای بامزه ش گوش میدم؟ و میون غمگین صدا کردنم، اشکام گوله گوله میچکید.