اهداف من در حال حاضر تموم کردن درسم، و بعد ترکوندن دنیاست😐
واقعا کنجکاوم بدونم فردای فارغ التحصیلیم، اونجایی که دیگه ته خطه، و اون الگوی کهنه بچگیم دیگه ته کشیده و به هرچی میخواسته رسیده، چه حسی خواهم داشت؟ آزادی؟ پوچی؟ ابهام؟ افسردگی؟ قدرت؟ آرامش؟
میگفت ما پدر و مادرا درصد کمی میتونیم رفتارهامون رو بهتر کنیم. در واقع ما همینیم که هستیم... تنها راه عاقلانه ای که به ذهنم میرسه اینه که اگه من اینم که هستم پس از خوبی های اینی که هستم مطلع شم و پررنگ ازشون استفاده کنم که حروم نشن خب😐
خواب آقای ر همکلاسی رو میبینم چند وقتیه مثلا سه بار در دو ماه اخیر. امشب داشتم فکر میکردم نماد چیه برام و در واقع چطور تعریفش میکنم: نماد آدمیه که شرایطی شبیه به من و حتی پررنگ تر از من داشت ولی راضی بود و خیلی سفت و سخت داشت از امکاناتش استفاده میکرد (نه مثل من همواره لگد زنان بر بخت! ) نماد آدمی با شرایط مشابه که حرفاش رو بیان میکرد و ابابیی نداشت کسی چی فکر میکنه برعکس من.نماد یک آدم که هنوز یتیم نشده. نماد آدمی که همیشه تحت حمایته و به خاطر همین هنوز چشماش باز نشده. نماد باهوش سرزنده سر به راه که بازیگوشی های بی خطر داره. نمیدونم..، زیاد شد!