بهرحال منم باحالیای خاص خودم رو دارم ظاهرا
مثلا اینکه دقیقا دم غروب تصمیم میگیرم بچه رو سوار کالسکش کنم و بریم خرید روزمره از همین دور و بر. بعد بارون میگیره و من خیس میشم. سایبون کالسکه رو کامل باز میکنم و دور بچه که سردش شده روسری نخی بزرگی رو که همیشه تو کالسکه نگه میدارم پیچیدم و دیگه راضیه.
یه سوپرمارکت و یه میوه سبزی فروشی. یه عااالمه خرید. دل بچه هم چیزی بخواد براش میخرم.
میخواستم خونه ننه م اینا هم سر بزنم ولی دیدم خیلی باد میاد و بارون خیسمون کرده. برگشتیم خونه
بچه م! من خیلی جاها تو رو همراه خودم بردم. خیییلییی جاها. و تو شرایط مختلفی باهات اینور و اونور رفتم. با علاقه ی خودم وگرنه من اکثرا گزینه ی سپردن تو به دست کسی رو داشتم. همه ی اینا چالش هایی بود برای من و برای تو. که بتونیم حالمونو تو هر شرایطی بهتر و بهتر کنیم. مطمئنم همه اینا فقط کمی از حد معمول سخت تر بود و این باعث ورزیده تر شدنمون شد. همراه کوچولوی من