وقتی نگرانشی ولی نمیدونی چه کاری باید انجام بدی.

حتی نمیدونی حالشو بپرسی یا نه. کامنت بذاری یا نه. چی بگی اصلا

چون تقریبا میدونی چی جوابتو میده. وقتی دلش میخواد چندان اعتراف نکنه بهت احوالاتش رو. انگار برا خودش اینجوری صلاح میدونه.

این روزا آدم دلداری دادن یا آروم کردن کسی نیستم. چون متزلزل و نامطمئنم. و کم امید و پر استرس.

تنها کسی که دلم از نگرانی براش استعفا نمیده اونه. و خب البته بچه جان.

چند روزیه، بیشتر از یه هفته، ول کردم همه چیو و دوباره اولویت رو گذاشتم با بچه. و خیلی بهتره. طفلک شادتر شده و منم آروم تر. هرچی میخواد بشه. بالاخره که چی؟ وقتی میدونم توی اولویت بندی های موفقیت ظاهریم حتی، مادر بودنم برام ارجحیت داره. انکار چرا؟ دیدن خیال راحتی و احساس امنیت و شادی این بچه برام خیلی مهمه.