سخته که به خودم بگم عزیزم چقدر اوکی بودی امروز

چون بالاخره یه باگی هست، یه چیزی که بهش نرسیدی، یه جایی که لنگیدی، یه اشتباه یا کم کاری.

ولی باید یاد بگیرم به خود طفلکم بگم دیدم همه چیزو و بازم بهت میگم عزیزم چقدر اوکی بودی امروز!

همین الان تو ذهنم به تناقض رسیدم. "مگه میشه؟!"

وقتی قبول کنم منم محدود و معیوبم و هییییچ وقتم قرار نیست به یک اوج عجیبی برسم که توش از همه ی دانسته هام پیشی گرفته و دیگه جایی برای بهتر شدن خودم به ذهنم نرسه، شاید خیالم راحت شه.

از اینکه تا آخر عمر همینه. صدتا هدف میذاری، ۷۰ تاشو انجام بدی ینی خیلی عالی. هیچوقت این صد نمیشه.

"مرسی عزیزم که انقدر امروز اوکی بودی"