قسمت هایی که قطعه های کوتاهی از آواز سنتی مازندران و به زبان مازنی توو سریال پایتخت پخش میشه،

شما نمیدونین چه بر سر دل من میاد!

وسط فیلم طنز میخوام های های گریه کنم  بس که موسیقی محلی شمال کشور غم داره توش!

و حالا ملودیش به کنار، نه که ما میفهمیم چی میگه، آتیش میگیریم!


در ضمن ما نه که پایه و اساسشو داریم،

و استعدادش درونمون مهیاست،

ده دقیقه که پایتخت نگاه میکنم دیگه تا چند ماه فارسی رو با لهجه فابریک و اصل مازندرانی حرف میزنم!

در حالت عادی انقدر که بی لهجه ام هیشکی باورش نمیشه شمالیم با اینکه مامان بابا باهم شمالی میحرفن.

ولی خب از این سریال تاثیر عمیقی میگیرم!!! به اصل خودم برمیگردم اصلا!

محض اطلاع دوستان بنده چه از طرف مادر و چه پدر جد اندر جد دهاتی(!) ، روستایی و کشاورز زاده و اینا هستیم.90 درصد فامیلمون هم روستا زندگی میکنن.

اصلا ما تا وقتی شمال بودیم، همیشه تو حیاط کوچیک خونمون توو ساری، مرغ و جوجه و خروس و اردک و بوقلمون (به صورت ادواری و به نوبت البته) نگهداری میکردیم!

اصلا مرغا رو من رو پاهام میخوابوندم بچه بودم! با دسای خودم واسه جوجه بوقلمونا مخلوط شوید و تخم مرغ آب پز درست میکردم میدادم بخورن!


اصلا بذار خیالتونو تخت کنم! من تو شناسنامه م بعد از اسم و فامیلم، پسوند اسم روستای پدریمونو دارم! که البته اسم ضایعیه ولی خب حضور داره و اگه حذفش کنم بابابزرگم منو کلا دیگه محدوده ی مازندران راه نمیده:دی

الان حس جالب دختر روستایی رو دارم که یه لباس نخی گلگلی تنشه و روسریشو از جلو برده پشت گره زده و یه دستش هوکا و دست دیگرش علف هرزیه که وجین کرده و با چکمه وسط شالیزار وایساده!