داشتن یه کارگاه - گالری شخصی دنج خوشگل از ارزوهای پاییزیمه. میگم ارزوی پاییزی چون با اومدن بهار و تابستون انگار پا میشه میره... میره مسافرت. چون منم هوای سفر میزنه به سرم!
دوست دارم تو گالریم هرچی که تولید میکنم، میسازم، میکشم، بذارم برا فروش. با قیمت منصفانه. از مجسمه ها و گلدونایی که جدیدا میسازم و هزار تا فکر بامزه براشون دارم. تا قابای کوچیک حاوی طراحی و تصویرسازی، تا بوم های بزرگ نقاشی، تا حتی لباس بچگونه های با دست طراحی شده ای که جدیدا ایده ش به ذهنم رسیده... برای اینکه آدما یه بخشی از خودشونو توی یه کاری پیدا کنن. خاص و ویژه ی خودشون. نه سری کاری... نه از یکی صدتا! احساس خودم به بخش بزرگی از هنرم (دلم میخواد اسمشو بذارم هنر! ) عامه پسند بودنشه.
توی این جای قشنگ، که به سلیقه ی خودم چیدمش، دوست دارم قفسه برای کتابای هنری و ابزارام داشته باشم، یه میز برای اینکه پشتش بشینم و کار کنم، استراحت کنم، کتاب بخونم، یا به کسایی که دوست دارن یکی از کارامو یاد بگیرن خصوصی یاد بدم.. دوستام بیان بشینن و گپ بزنیم.
یه گوشه ش وسایل نوشیدنی درست کردن داشته باشم. سرد و گرم. شربت طبیعی، دمنوش، چای، قهوه. که با کیک خونگیی که همیشه از خونه میارم بخوریم...
سرویس بهداشتی داشته باشه! ها ها ها
خیلیم نور آفتاب بیاد توش... دوست ندارم تو پاساژی جایی باشه. خوش دارم تکی باشه... نزدیک پارکی جایی باشه. نزدیک خونمونم باشه که راحت برم و بیام.
کسایی که میان تو بیان برا دیدن و گپ زدن. حالا اگه چیزی دلشونو برد، بخرن و برن هر روز نگاش کنن و دلشون قنججج بره. برا کادو خریدن بیان گالریم و یه چیزی که یاد فرد کادو گیرنده میندازتشون وردارن ببرن براش خوشحالش کنن.
سفارش میگیرم ولی آزاد. ینی میگم یه چیزی برات درست میکنم تو مایه هایی که دوس داری. ولی قول نمیدم دقیقا همونی باشه که تو ذهنته. باس ببینم چی پیش میاد. اخه من از اون آدماییم که میام یه مجسمه آدم درست کنم، یهو یه گلدون فلامینگو میشه... میام ماه بکشم، یهو یه برگ ذرت میشه که یه دختر بچه شیطون از پشتش دالی میکنه. میام خودمو بکشم، شبیه خانوم همسایه پایینی میشه! میگی مهارت ندارم؟ حرفه ای نیستم؟ آره راستش. با این تعریف، نه حرفه ایم نه مهارت دارم. ولی خوشم میاد چیزای قشنگو به همه نشون بدم. از وقتی بچه بودم دوست داشتم قصه هایی که بلدمو برای همه تعریف کنم، چیزایی که میدونمو به همه بگم. چیزایی که کشیدمو به همه نشون بدم، آرزوهامو فریاد بزنم.
من میشینم تو گالریم. تو هم بیا. و تو ... و تو
بیا تا زنگوله ای که جلو در آویزون کردم، جیرینگ جیرنگ صدا بده و من دلم پر از هیجان بشه.