بزرگترین کمبودی که در زندگی دارم.... نداشتن انگیزه و امید، نداشتن یه راهنما.

بزرگترین شادی زندگیم.... نقاشی، قدم زدن، موسیقی، باز شدن گره ها وقتی باز میشن.

بیشترین وقتم را صرف.... کل کل کردن!

وقتی بازی میکنم، کارم .... یکم عقب میفته :دی

احساس گناه میکنم از اینکه .... راجع به کسی بیرحمانه فکر کنم.

نگرانم که.... هیچ وقت به اون چیزی که میخوام نرسم و بدتر عقب عقب برم و حتی این روزا رو هم به یاد نیارم.میترسم تو سقوط باشم و برم.

اگر رویاهایم به حقیقت بپیوندد خانواده ام.... تنها میشن.

به تخریب خویشتن سرگرمم تا مردم.... نگن احمقم.

اگر به خودم اجازه بدهم که آن را احساس کنم از این خشمگین میشوم که.... کسی خلوتمو بهم بزنه.کسی فکرمو نفهمه.کسی به نظرم احترام هم نذاره.

یکی از دلایلی که گاه غمگین میشوم این است که.... به آینده امید ندارم.یا اینکه همه چی دقیقا اون جور که فکر میکنم پیش نمیره.در حالیکه میدونم نباید اینجور انتظار داشته باشم.