بابا رفته تو یه اداره ای،کار داره.منم نیم ساعتی هست بیرون تو ماشین نشستم.کنار خیابون به ردیف درختای نارنج کاشتن.بهار نارنج داره درختا.الان سه چهار تا خانوم اومدن.هرکدوم با یه پلاستیک دارن بهار میچینن... یادش بخیر.قبلنا ما با درخت جلوی خونه خودمون هر سال ماجرا داشتیم.به روشای مختلف بهار جمع میکردیم...