یه چیزی که میدونستم ولی امروز بهم یاداوری شد این بود:
فقط قدم بعدی رو ببین چیه. به آینده دور نمیخواد فکر کنی
قدم درست بعدی من احتمالا اینه که با روی باز و آغوش باز برای تجربه های جدید برم به استقبال روند مستقل شدن بچه.
جای خوابش ازم فاصله گرفته دو شبه.. قراره بره مهد، پوشک دیگه نیاز نداره. و من باید در این روند بتونم همراه پرامید و تسهیلگری باشم.
باید بهش اطمینان بدم که هستم تا جایی که نیاز داشته باشه و کمکش کنم کشف کنه چه کارای رو میتونه و بلده خودش انجام بده.
باید جادوی این روزا و این روندو بیشتر ببینم و آگاهی پیدا کنم به جزییاتش، و قدم هاش.
احساس مبکنم دغدغه (صرفا دغدغه ) رساله باعث شده از خیلی تجربه های روحیم فاصله بگیرم... و یه جورایی اصلا نفهمم چه جوری داره میگذره و فقط بگذرونم. یه جورایی کیفیت زندگیم خیلی اومده پایین.
راضی نیستم...
اما قدم بعدیم برای رساله احتمالا یه جور مکث و نگاه از بالا به روند کارا باشه... که تلاش الکی نکنم و مثل آدمی که داره غرق میشه دست و پا نزنم... باید بیشتر از ص کمک بگیرم. و مرغوب این اساتید #&$^$&*/ هم نشم!