دو شبه یه برگه آچار و یه اتود مهمون زیر بالشمن! و موقع خواب، پیشم

شب اول رویامو توش نقاشی کردم. رویای اتاق مورد علاقم. یه اتاق کوچولو با یه تخت یه نفره! یه میز خیلی کوچیک رو به پنجره و سری شلف دیواری. دوست دارم اتاق انقدر کوچیک باشه که وقتی دست دراز میکنم به همه چی برسه... و رنگ همه چی روشن خیییلی روشن باشه. با پنجره حتما.

این اتاقی باشه برای تنهاییام. وقتایی که دلم برای پرایوسی خودم تنگ میشه.

اصلا چرا بعد ازدواج آدما مجبورن اتاقشونو با هم شریک شن؟! چه لزومی داره؟ بعد از پنج سال زندگی مشترک هنوز اینو نفهمیدم.

شب دوم خونه رویایی مونو توش کشیدم. بخش های زیادیش الهام گرفته از خونه خاله حکیمه بود. نیم پلود :)))) با یه حیاط خوب. نه الزاما به اون بزرگی. ولی هرچی بزرگتر بهتر :) چهار تا اتاق خواب تو نیم طبقه. دو تا برای بچه ها !!! و یکی من و یکی میم. مال من البته همون کوچولو روشنه باشه. برای بچه ها و میم رویاپردازی نکردم، گذاشتم خودشون به سلیقه خودشون پر کنن اتاقاشونو :)))) قراره زیر پلود :) یه کارگاه داشته باشیم. کارگاه همه چی. یه کارگاه برای هر ابزاری که هر کدوم از اعضای خونه دارن. از نقاشی گرفته تا نجاری. لحیم کاری :) و هرچی... با یه عالمه کمد و کشو و طبقه و یه میز بزرگ کار. هال جمع و جور و نه چندان بزرگ با یه آشپزخونه که با یه میز غذا خوری از هال جدا شده. تو هال کاناپه راحت و میز عسلی ساده با پاف و بین بگ راحت برای نشستن بچه ها باشه. با چند تا گلدون و قفسه کتاب بزرگ. آشپزخونه هم قرار نیست خییلی بزرگ باشه.

حیاط دو قسمت میشه. یه قسمت گل و گیاه و درخت. یه قسمت مخصوص بازی و ورزش. شن بازی. نقاشی روی دیوار. آب بازی. تیوب. بپر بپر. تاب. نردبون و ریسمون برای بالا رفتن... 

بین این دو قسمت از در اصلی تا راه پله ساختمون، یه راهرو پهن و دراز برای پارک ماشین یا احیانا ماشینا و دوچرخه بچه ها و اینا.

وقتی میکشیدمش، حس میکردم ذهنم میگه مثلا این تیکه رو ول کن اینجوری خیلی خرج داره :) یا این که اصلا نمیشه. ولی به خودم گفتم بابا رویاست!!! دست از سرم بردار :))) و تقریبا آزاد فکر کردم. حالا میگم اگررر پولمون قد داد و حیاط پشتی هم داشت خونه، اونجا مرغ و خروس و خرگوش مثلا نگه میداریم :)))