آمیییین
به دل ماریاجان
الان خواستی بگی خواستگار داری اونم از نوع خوبش؟؟
چرا؟؟ چرا فخر میفروشی؟؟!
جدی جدی همه دارن میان اینور؟؟
قربون کمالاتت که انقد به فکر مایی
همون.یه ماریا که بیشتر نداریم.:))))
آمین به صلاح ت
ماریا جون ممنون بابتِ عکس ..
عزیزم پستِ جدید گذاشتم برو بخون و انجامش بده .. اونوخت شکلِ اصلی هدر رو میبینی :)
خو میگفتی بابای من بره تحقیق :)) خبرست تو این کار =))
چه ریلکس من بودم ماتم گرفته بودم
جلافت رو به کجا رسوندن این دهه هفتادى ها
بَه بَه!عروسی...
چه عروسی بشی تو... :*
ولی خدایی دم عید اصن خوب نیس خواستگار بیاد!عیدو کوفتت میکنن نامردا! :D
خاک به سرم
شما کجا دارین می رین ارمانهامون چی شد?
علی کی هست دوس پسر کدوم خرس هست که دل دوست منو برده
بترسد از خشم من نکن خواهر من ارمان امام را مد نظر داشته باشید
قضیه رانندگی مال سال 85 بود اون موقع برا خودم بر و روی داشتم قد بلند چش و ابرو مشکی مو بلوند بابام دکتر خودم کارخانه دار الان نگا نکن کوزت شدم خواهر
ای جان انشاالله زودتر عروس شی.
البته داماد همونی باشه که می خوای
:*
ولی کلا پدیده ای واسه خودش این خواستگاری. گاهی زیادی رو نروه.
فک کنم بفهمم جریان پستی که حذف کردی چی بوده!
راستش منم از رفتن شماها از بلاگفا خیلی خیلی نارحت شدم! اما خب حتما اینجوری راحت ترین.همین که باهم باشیم خیلی خوبه و این جدا شدن فاصله نندازه اصن ناراحت کننده نمیشه :)
وااای خواهر
حالا دعامون در کدوم جهت باشه؟