میگه مامان من آب میخوام. میگم خب چیکار کنیم؟

میگه من میرم آب میارم. میرم آشپزخونه چه لیوان بود، چه نبود، من میرم.




از روی صندلی پرید تو بغلم. هیچ لباسی تنش نیود. بهش گفتم میمون کوچولوی من. بغلم کرد و گفت میمون بزرگوی من