این روزا نگار:دی

مودم بیچاره تاااازه رسید به مرحله کشف عیب و کلا در خانه نیست دیگه! انشالا عید سال دیگه فک کنم به حول و قوه ی الهی برگرده خونه:دی
الان سرکارم با اینترنت محل کار وصل شدم.خدا منو ببخشه:دی
راستی روزتون مبارک دوستان!!!!
مارو نمیبینین خوش میگذره؟:دی
دعا کنین اینترنت دار شم ، اینجوری به کارای ضروریمم نمیرسم:(
امروز دقیقا یک ماه از عقد ما میگذره...
مشکلات کم نیست... متاسفانه راه حل یه سریشونم نامعلومه.یعنی از هر راهی میرم به نتیجه نمیرسم.
ولی راضیم! از انتخابم و تصمیمی که گرفتم راضیم.و در کل برآیند حالم مثبته:دی
عذرخواهی گنده بدهکارم به همتون بابت بی معرفتیم... به یادتون هستم ولی هم نت ندارم.هم فکرم مشغول و درهم برهمه یکم.
ایشالا هرجا هستین خوب و خوش و سرحال باشین و به آرزوهای خوبتون برسین.
تو این روزای قشنگ منو از دعا فراموش نکنینا! آبجیتون بدجور دعا لازمه :)

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

الو الو

حالا وقت نداشتنا به کنار،مودم در یک اقدام ناجوانمردانه چند روزه خراب شده.و همانگونه که مطلع هستید تا باباجان یه فکری بحال مودم بنمایند ما پیر شدیم!

رسما از کار و زندگی افتادم چند روزه.خب نمیگن بخش مهمی از زندگی منو خوندن وب دوستام تشکیل میده آیا؟؟؟

مادر و پدر مستر میم رفتن شمال سفر ضروری.خواهرش تنهاست چون امتحان داره.منم مثل یک زنداداش نمونه اومدم اینجا که مراقبش باشم:-D

حالا زنگ زده به داداشش میگه زودتر از سرکار بیا خونه تا عروس و خواهرشوهر همدیگه رو به قتل نرسوندیم:-D

شمام دعا کنین ما زنده بمونیم:-P

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

به نام خدا

خیلی دوست دارم بنویسم.میدونین چند روزه ننوشتم هیچی؟

زلزله عجیبی اومده تو زندگیم.روزهام انگار بیشتر از ۲۴ ساعت شدن بس که میدوم.

مستر میم میگه انگار ده ساله زندگیمونو شروع کردیم! صد در صد باهاش موافقم.

ایشالا کم کم یه نظمی میدم به زندگیم... 

دوستتون دارم..

دیشب که نگین بهم زنگ زد، پر از انرژی شدم.گرچه این روزها انرژیم خودمو متعجب میکنه! ولی شنیدن صدای رفیق دیگه همه چی رو به حد عالی میرسونه. ممنون هزار بار نگین جونم:-*

ای کاش میم هم بلاگر بود،اونوقت میومدیم وباتون بعد هی مارو پاگشا میکردین:-D

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

فراموشتون نمیکنم

وقتی فهمیدم حاجاقا جدی جدی داره خطبه عقدو میخونه، معطلش نکردم.دونه دونه برای تمام دوستام دعا کردم.شاید باورتون نشه ولی همتونو به اسم تو ذهنم آوردم و دعا کردم...

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Nojan Jaan

عجیب!

همین الان که به شما گفتم تازه داره باورم میشه! یا خدا!
موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

سورپیریز گنده

از قبل با حاجاقا قرار گذاشته بودن که تو حرم فقط یه صیغه محرمیت خونده بشه.ولی یهو دیدم داره میگه:عقد دایم و زوجت و متعت و انحکت!
منم گیج و منگ گفتم بله... و ما تو حرم حضرت معصومه، در حالیکه همه از حواس پرتی حاجاقا شوکه شده بودیم، در حضور فقط والدینمون، با یه لباس ساده و معمولی، برای همیشه زن و شوهر شدیم...
خدا بسر شاهده هیچ کدوممون هنوز باور نکردیم...
۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Nojan Jaan

آیم کانفیوزد

بشدت حالم عجیبه! خیلی زیاد.

واکنشها یهو سرم آوار شد و تحملش تو این شرایط برام سخته..

حال اونم بهتر از من نیست.

دو تا نصفه آشنا نصفه غریبه که همدردن تا حدودی.ولی دقیقا نمیدونن برای خودشون یا اون یکی چکار کنن که اوضاع بهتر شه... 

خدایا... سپردم خودم و همه رو دست خودت

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

عجیب

دارم یه ریسک بزرگ میکنم

اوضاع شبیه یه چند وجهی منتظم عجیبه.با وجوه مختلف.

حس میکنم یهویی دارم عوض میشم.خیلی غریب نیست.

میفهمم هرا رو که داره بیدار میشه (o_O)

ولی انرژی کم دارم.خیلی خیلی کم دارم... 

ترس بزرگی به جونم چنگ میندازه وقتی نگران میشم:" نکنه دارم تبدیل به همون شخصیتی میشم که ازش خوشم نمیاد و همیشه سعی میکردم شبیهش نباشم؟"

بزرگترین ترسم این روزا همینه... که با نگرانی و وسواس و ترس،همه ی این روزها و ساعت ها و لحظه ها و تپش ها و نفس ها رو خراب کنم...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

جمله همیشگی من

نعمت مسئولیت میاره

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan

هعیییی!

دلم برای بی کس بودن خودم سوخت :)

غریبی و غریبی و غریبی :)

اشکال نداره،باید رو پای خودم وایسم دیگه...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Nojan Jaan