morning pages 24

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan

morning pages 23

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan

همه عمه های خارجکی من!

1- عمه جولی!

خانوم جولیا کامرون نویسنده و کارگردان



*عکس اولیه جوونیاشه.

2-عمه سوزی!

خانوم سوزان بویل خواننده!!!





بگو ماشالا!

در ضمن انشالا انشالا چند ماه دیگه منم عمه میشم ^^

بچه ی پسرعموم که بدنیا بیاد قرار شده به من بگه عمه :)))

آخه پسر عموم برادر و خواهر نداره، تازشم به خانومش میگم زنداداش ^^


+این آخرین کارمه کاملا ذهنیه یه جاهاییش اونی که میخواستم نشده و هنوزم کار داره ولی خب ... :)))

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Nojan Jaan

morning pages 22

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan

جالبیات مرکز

امروز رییسمون (!) از مرکز زنگ زد بهم گفت یکی از مربیا یه ساعت مرخصی گرفته میتونم بعدازظهر برم جاش؟ قبول کردم و ساعت 4 رفتم.

پشت سیستم نشستم و شروع کردم زنگ زدن به کاربرا.تو یه ساعت باید به 6 نفر زنگ میزدم، هر نفر 10 دقیقه. اولیش مثل خودم حساسیت داشت و عین من داشت از سرفه بال بال میزد (البته من امروز عصر حالم نسبتا خوب بود) و اصلا نمیتونست حرف بزنه! دومی مادرش فوت کرده بود و فردا چهلم مادرش بود و بنده خدا هرچی قبلا بلد بود هم یادش رفته بود.فقط سعی کردم بهش امید بدم که ول نکنه.یذره درد دل کرد و ... خلاصه رفت تا نفر پنجم ... که قبلا تعریفشو شنیده بودم:دی

یه خانوم شصت و اندی ساله که بنیاد ازدواج داره!!! و کلا به شکل بسییییار جالب و سنتی برای ملت نیمه گمشده پیدا میکنه.خودشم مدیر بازنشسته است و آدم مورد اعتمادیه و به قول خودش خیلیا شمارشو دارن و با خیلیا در ارتباطه واسه امر خیر:دی

میگفت زیاد حفظ نکردم ولی عوضش چند تا جوون تو همین سال جدید ازدواج کردن و من کلی خوشحال شدم و ... خلاصه انقدر حرف زد و از نوگلان و اینا گفت که به زور وقت کردم چار کلوم حرف جدی مرتبط با موضوع اصلی باهاش بزنم:دی.مثلا میگفت تازگیا دست یک عدد آقا پسر چهل ساله و دخترخانوم 36 ساله تحصیل کرده رو گذاشته توو دست هم و ....

آخرشم شمارشو داد که اگه من جوونی دیدم که دنبال نیمه گمشدشه بهش اطلاع بدم با مشخصات کامل! گرچه همه همکارام بهش میخندن و ... ولی من شمارشو یادداشت کردم شاید یه روز به درد یه کسی بخوره.اگه خواستین بگین بدما! تعارف نکنین!

فقط خداروشکر کردم درباره خودم نپرسید.با اینکه متوجه شد با مربیی که هفته های قبل زنگ میزد فرق داره صدام.و اون نیستم.یعنی تو دلم نذر کرده بودما! یکی دونفر از بچه ها مورد تفتیش واقع شده بودن قبلا توسط ایشون:دی.ولی خب نه که فقط صدا میشنوه از بچه ها، کاری به کارشون نداره زیاد.حالا بچه ها میگن یه بار گفت خونش نزدیک مرکزه و میخواد یه روز حضوری بیاد!!!! بر و بچ مجرد بالاتفاق تصمیم گرفتن اگه یه روز گفت میخواد بیاد، مرخصی بگیرن!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Nojan Jaan

morning pages 21

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan

تمرینهای هفته سوم

1- اتاق کودکیتونو توصیف کنین. تصویرشو بکشین اگه دوست دارین.چه چیزیش رو خیلی دوست داشتین؟ اتاق الانتون چه چیزی داره که خیلی دوستش دارین؟ اگه هیچی، یه چیزی که دوست دارین برای اتاقتون بخرین خب :)

2- پنج ویژگی رو که به عنوان یه کودک در خودتون دوست دارین توصیف کنین.

3- پنج شاهکار کودکیتونو بگید! مثلا نمره ی بیست فلان درس.برنده شدن تو مسابقه ی بهمان.عضو تیم بسکتبال مدرسه بودن و ...

4- پنج خوراکی محبوب کودکیتونو نام ببرین.حالا این هفته یکیشو برای خودتون بخرین و بخورین :)

5- عادت های مخربتونو بگید و توضیح بدید که یا انجام دادنشون چه پاداشی دریافت میکنین؟در واقع، درونتون  ،  چه دلیلی شما رو وادار به ادامه دادن اون عادت مخرب میکنه؟

6- سه تا از دوستاتونو که این حس رو در شما زنده میکنن که یک روح با ارزش و عالی دارید نام ببرین.حالا به یکیشون زنگ بزنین یا باهاش قرار بذارین.

7- یکی از فعالیت های : دویدن، نقاشی، رانندگی، پیاده روی،زمین شویی رو انجام بدین و خوب گوش بدین ببینین چه الهام هایی میان سراغتون !

8- پنج نفرو که تحسین میکنین نام ببرین.حالا 5 نفرو که پنهانی تحسینشون میکنین نام ببرین.چه ویژگی هایی دارن مگه؟

9- پنج نفرو نام ببرین که فوت کردن و دوست داشتین میدیدنشون.حالا پنج نفرو نام ببرین که دوست دارین مثلا تو بهشت باهاشون باشین.چه ویژگیهایی دارن؟ تو دوستان دور و برتون کسی هست با اون ویژگی ها؟

10- این دو تا فهرستو باهم مقایسه کنین . ببینین واقعا چی رو دوست دارین و چی رو فکرمیکنین «باید» دوست داشته باشین.

موافقین ۰ مخالفین ۰
Nojan Jaan

أعزّائی و أصدقائی

عه وا سلاااام خوبین دوستان؟؟؟؟؟؟

:D

چقدر وقته که من درست و حسابی ندیدمتون!!! راستش هی میخوام بیام یه چیز بگم نمیشه... میخوام بگم که برو بچ با مرام و معرفت! من واقعا ناراحت میشم کامنتاتونو میبینم! نه از اون جهت که کامنتاتونو میبینم.اون که خیلی خوبه.از اون یکی جهت که نمیتونم باهاتون در ارتباط باشم و محبتاتونو جبران کنم....

این روزا نت اومدن من بیشتر محدود شده به همین پستی که هر روز صبح ثبت میکنم.و تمرینا و اینا رم با عجله و تند تند همیشه مینویسم.بیشتر برای خودم که سرِ همه چی یه جا جمع باشه.وهمین که اگه کسی اومد بتونه یه حداقل استفاده بکنه شاید...

یه برنامه رو گوشیم نصبه هرکدومتون چه بلاگفا چه بلاگ وقتی آپ میکنین بهم خبر میده به سرعت! راضیم ازش خدام ازش راضی باشه انشالا:دی همتونو میخونم! ولی حرفی نمیزنم معمولا. نمیدونم.. حرفم نمیاد! حالمم خوبه ها! ولی کلا حرف زیاد نمیزنم این روزا:دی

و اینکه چشمام درد میکنه کمتر لپتاپ روشن میکنم... چه میدونم. کلا کمتر هستم. تنها ناراحتیمم بابت دوستامه که شرمنده ی همشون شدم.

تا وقتی بودم معمولا عادت داشتم همیشه نظر بذارم و ... ولی حالا چی؟ شما فقط میاین احوالاتمو میپرسین و شرمندم میکنین.

بعدشم از طرفی واتس اپ بچه بد بیخود و بیجهت خودشو حذف کرد از گوشیم:| دیدین؟ هی گفت آپدیت کن و آپدیتشم نبود.بعدشم غیرفعال شد خودش نامرد.خلاصه که اونجام نیستم..

دیگه همینا دیگه... منم معمولا نمیتونم پیش بینی کنم خودمو.بخاطر همین منم منتظرم ببینم کی نرمال میشم:دی

بازم عذر میخوام... واقعا دلم نمیاد کامنتا رو ببندم و حس میکنم حق انتخابو از بقیه میگیرم اینجوری.هرجور شما راحتین.ولی من ناراحت نمیشم اگه همه اینجا رو خاموش بخونن.یا اصلا نخونن تا وقتی آدم نشدم:دی.

دعاگوی همتون هستم همیشه بشدت.با اسم و نام.همه ی همه ی همه :)))


+تیتر به سبک حاجاقا بودا:دی

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Nojan Jaan

morning pages 20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan

morning pages 19

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Nojan Jaan